Wednesday, June 27, 2007

بعد از اینکه مطالب وبلاگ را خواندید لطفا نظر خود را راجع به كلمه ي زیر بیان کنید :
اسراييل
با تشکر فراوان از شما - کورش پارسی پور- کانادا

Saturday, March 24, 2007






تجارت سکس در اسراییل



در حال حاضر اسرائیل و در رأس آن شهر تل‌آویو به محلی امن برای فعالیت فاحشه‌خانه‌هایی تبدیل شده که عمدتاً زنان حاضر در آن را زنان کشورهای دیگر و در رأس آن کشورهای اروپای شرقی و کشورهای تازه استقلال یافته تشکیل می‌دهد. آنچه در پی می‌آید تصویری شوم از وضعیت این تجارت کثیف در جامعه اسرائیل می‌باشد.


نویسندگان: هسدای وست‌بروک ـ ویکتوریا بلینت

خانم نوی لونکسرن، به عنوان مدیر حقوقی سازمان مایگرنت که در راستای مبارزه با تجارت زنان به فعالیت مشغول است، روز کاری خود را معمولاً از ساعت پنج صبح آغاز می‌کند. همواره دو گوشی موبایل همراه خود دارد و به سرعت صحبت می‌کند. لهجه فصیح انگلیسی‌اش، حتی از بسیاری از انگلیسی زبانان هم بهتر است و هنگامی هم که به زبان عبری صحبت می‌کند، به قدری تند صحبت می‌کند که گویا، فراموش کرده که باید نفس بکشد.
تمام روز را در این طرف و آن طرف کشورش می‌گذراند. از سویی قربانیان تجارت زنان را تشویق می‌کند تا علیه قاچاقچیان خود اقامه دعوا کنند و از سویی دیگر به مقامات فشار می‌آورد تا دست به اقدامات عملی در این زمینه بزنند. جدای از این فعالیت‌ها، از جانب زنان بسیاری که قربانی وحشی‌گری و خشونت مردان شده‌اند، در دادگاه حاضر می‌شود. یک بار پس از آن‌که شکایت زنی مولداویایی را که از چنگال شش قاچاقچی گریخته بود عهده‌دار شد، دوستانش به منزل او آمدند تا با وی برای همیشه خداحافظی کنند، چرا که تصور می‌کردند این آخرین باری است که او را می‌بینند.
در شش ماه آغاز فعالیت‌اش هیچ دستمزدی دریافت نکرد و کارش را نوعی اعتیاد می‌دانست. وی در این باره می‌گوید: «واقعاً آدمی خود نمی‌تواند شغل خود را انتخاب کند و کار من هم مانند هروئینی است که آدمی به آن معتاد می‌گردد.» شاید تنها یک فرد معتاد به کار خود است که بتواند هیجده ساعت در روز پیگیر بررسی جرم‌های وحشیانه در دادگاه‌ها شود و تا حدی فعالیت نماید که مقامات اسرائیلی، وی را به خاطر افشای جنبه‌های شوم جامعه اسرائیل، یک خائن بخوانند. به رغم آن‌که وی سالانه شاهد قاچاق هزاران زن به جامعه خود می‌باشد، اما هنوز مأیوس نشده و به تلاش‌های خود ادامه می‌دهد.
امروزه چهره فاحشه خانه‌های اسرائیل، شکل خاصی به خیابان‌های شهرهای این کشور و به ویژه تل‌آویو داده است. عمده خیابان‌هایی که این فاحشه‌خانه‌ها در آن قرار دارد، خیابان‌هایی کثیف و ساختمان‌های آن مخروبه و قدیمی است. فلش‌های قرمز رنگ بر روی دیوارهای این مناطق، مشتریان را به این مکان‌ها كه با نام «باشگاه سلامت» یا «سالن ماساژ» خوانده می‌شوند، هدایت می‌کند.
تصاویر زنان برهنه در کنار علامت دلار در جای جای این خیابان‌ها به چشم می‌خورد، اما در داخل این فاحشه‌خانه‌ها، زنان فاحشه چندان هم مایل و راغب به نظر نمی‌رسند. از کنار درهای باز فاحشه‌خانه‌ها که می‌گذریم، می‌توانیم اکراه را در نحوه آرایش صورت و موهایشان ببینیم. از کنار پنجره‌ها که می‌گذریم، شاهد صحبت کردن آن‌ها و سیگار کشیدن‌شان با یکدیگر در داخل فاحشه‌خانه‌هاییم.
میرکوهن، رییس بخش تحقیقات پلیس ملی اسرائیل، در این باره می‌گوید: «در عمده‌ی فاحشه‌خانه‌های تل‌آویو هیچ بررسی‌ای از زنان حاضر در آنجا که عمده‌شان به این کشور قاچاق شده‌اند، صورت نمی‌گیرد.»
عمده زنانی که به اسرائیل قاچاق می‌شوند، از رومانی و یا کشورهای تازه استقلال یافته به این کشور آمده‌اند. این زنان که توسط عاملین جرم‌های سازمان یافته، اغوا می‌شوند، عمدتاً با امید رسیدن به پول‌های هنگفت قاچاق می‌شوند. عمده‌ی این افراد را دختران جوانی همچون آنا 23 ساله یعنی دختر رومانیایی که در سال 2002 پایش به یکی از دادگاه‌های اسرائیل باز شد، تشکیل می‌دهد.
آنا در این‌باره در دادگاه گفت: در سال 2001، در زادگاهش با دختری اسرائیلی به نام شولا آشنا شد. شولا به وی قول داد که در تل‌آویو می‌تواند با نگهداری از افراد مسن و از کار افتاده، پول خوبی به دست آورد. شولا وی را با هواپیمایی از بخارست از کشور خارج نمود و این در حالی بود که آنا واقعاً نمی‌دانست که در کجا فرود خواهد آمد. زمانی که هواپیما در قاهره به زمین نشست، آنا تصور می‌کرد که در اسرائیل است. پس از آن بود که به همراه گروهی از دیگر دختران، با ماشینی روباز خود را در بیابان‌های مصر یافت و این در حالی بود که افرادی با چهره‌ای پوشیده و مسلح به سلاح‌های خودکار، آن‌ها را همراهی می‌کردند. ساعت دو نیمه شب بود که آن‌ها ماشین را ترک کرده و پس از چند ساعت پیاده‌روی، سینه‌خیز از حصارهای سیم‌خاردار، عبور کردند.
معمولاً همین افراد هستند که برای نخستین‌بار به آن‌ها می‌گویند که قربانی قاچاق انسانی شده‌اند و باید از این به بعد به عنوان فاحشه به کار بپردازند. یکی دیگر از این قربانیان گفت: «در ابتدای ورودم به مصر تصور کردم که باید در همین کشور به فاحشگی بپردازم و از همین رو تلاش کردم تا از آن معرکه بگریزم، اما توسط یکی از همان افراد دستگیر شدم و در غروب آن روز بود که چهار نفر یکی پس از دیگری به نحوی وحشیانه به من تجاوز کردند .»
اگر چه آنا این شانس را داشت که در حین انتقال به تل‌آویو، مورد تجاوز جنسی قرار نگیرد اما آن زمان نمی‌دانست که چه در انتظارش است. پس از عبور از مرز بود که توسط مردی به نام جرج‌بن آبراهام یوسف به تل‌آویو برده شد. در هتلی در تل‌آویو بود که یوسف به او دستور داد تا در یک اتاق پر از مرد، لخت مادرزاد شود.
پنج سال پیش، زمانی که مؤسسه‌ها‌تلاین از نومی درخواست کمک و همکاری نمود، براساس قوانین اسرائیل، قاچاق زنان حتی جرم هم محسوب نمی‌شد. و در ابتدا نومی که در دانشگاه حقوق به فعالیت مشغول بود، علاقه‌ای برای همکاری از خود نشان نداد. تا آن زمان که وی به حوزه جرم‌شناسی علاقه‌مند بود، بیش از آن‌که با قربانیان برخورد داشته باشد، با مجرمین برخورد داشت. اما عمده‌ترین امتیاز و مهارت نومی که سبب درخواست کمک از سوی مؤسسات‌ها‌تلاین شد، توانایی وی در صحبت به زبان رومانیایی بود.
خود در این باره می‌گوید: «اگر چه دوران بسیار سخت و مشقت‌باری را در رومانی گذراندم اما امروزه خیلی از این قضیه خوشحالم چرا که بدون دانستن زبان رومانیایی، الان نمی‌توانستم تا این حد تأثیر گذار باشم.»
در ابتدا مؤسسه مذکور از وی خواست که داوطلبانه چند ساعتی با آن‌ها همکاری نماید و با قربانیان این تجارت که عمدتاً رومانیایی هستند، صحبت کند. آن چه که نومی از آن‌ها شنید، وحشی‌گری‌هایی بود که از سوی مجرمین و پلیس بر آن‌ها وارد شده بود و وی را سخت به خود آورد. دو ساعت کار دواطلبانه در هفته به دو ساعت کار داوطلبانه در روز تبدیل شد و سپس به هیجده ساعت در روز رسید تا جایی که امروزه تنها چهار ساعت می‌خوابد و حتی به قول خودش وقتی هم که می‌خوابد، خواب کارهایش را می‌بیند.
مصیبت آن دختر مولداویایی که به شش قاچاقچی فروخته شده بود، به نقطه عطفی در تلاش‌های نومی تبدیل شد. دختری که خواست علیه قاچاقچیان شهادت دهد و پلیس هیچ توجهی به وی نکرد. حتی در آن زمان چنین افرادی به عنوان قربانی شناخته نمی‌شدند و به قول میرکوهن، بازجوی پلیس اسرائیلی، این زنان به عنوان شریک جرم شناخته می‌شدند. به جای آن‌که این افراد شهادت دهند، صرفاً دستگیر و از اسرائیل اخراج می‌شدند. همچنین به پلیس گفته شده بود که به هیچ‌وجه در کار فاحشه خانه‌ها دخالت نکنند و حتی مقامات ترجیح می‌دادند تا از این دلالان به عنوان منابع اطلاعاتی هم استفاده کنند.
پلیس بئرشبا به نومی گفت که موکل مولداویایی دروغ می‌گوید و مسأله ابداً این‌گونه نیست و اصلاً موضوعی مهم نیست. از این‌رو بود که نومی از قاچاقچیان به دادگاه مدنی شکایت کرد و بعد از آن هم از پلیس به خاطر عدم بررسی موضوع به دادگاه شکایت کرد. حتی وی از وزیر کشور به خاطر عدم صدور ویزا برای این زن شکایت نمود. ناگهان پلیس به خود آمد، چرا که پنجاه نفر در این ماجرا دستگیر شدند. نومی گفت: «جالب بود، دیگر تقریباً مردی در این شهر نبود که دستگیر نشده باشد.»
در ماه می‌سال 2000، سازمان عفو بین‌الملل، گزارش تکان‌دهنده‌ای منتشر نمود که در آن اسرائیل را به خاطر نگاه بی‌توجهانه‌اش به موضوع بردگی سکس محکوم نمود. در نتیجه هیاهوهای شکل گرفته در جامعه اسراییل بود که موجب شد مجلس این کشور قاچاق زنان را یک جرم آشکار بداند و برای آن حداکثر شانزده سال حبس در نظر بگیرد، اما ماجرای این قانون هم خود به موضوعی جدید تبدیل شد.
مارین سولدکین از اعضای مجلس اسراییل در این باره می‌گوید: «هیچ‌کس نمی‌خواهد به این مشکل توجهی کند. راحت‌ترین کار آن است که صرفاً وانمود شود که این زنان نه مهاجرند و نه به اسراییل قاچاق شده‌اند.» اما در سایه تلاش‌های نومی و دیگر فعالان این عرصه بود که حتی ایالات متحده در سال 2001 اسراییل را در فهرست سیاه کشورهایی قرار داد که تلاشی در راستای مبارزه با قاچاق زنان انجام نمی‌دهند.
اسراییل با چالشی جدی روبرو شد. در کشوری که تقاضا برای فاحشه‌خانه‌ها سرسام‌آور است، یعنی در هر ماه یک میلیون مراجعه ثبت می‌شود، هرگونه واکنشی سخت می‌نمود. سازمان‌های حقوق بشر هم برآوردشان بر آن است که همه ساله حداقل سه هزار زن برای تجارت سکس به این کشور قاچاق می‌شوند. جدای از رومانی، این زنان از روسیه، مولداوی و اوکراین یعنی کشورهایی که سقوط نظام تأمین‌اجتماعی ناشی از اقتصادهای پس از کمونیسم را تجربه کرده‌اند، به این کشور قاچاق می‌شوند.
در بررسی صورت گرفته توسط سازمان‌ها‌تلاین که در زندان زنان نواترزا انجام گرفت، مشخص شد که یک سوم زنان همانند آنا هنگام ورودشان به اسراییل از حرفه آینده‌شان یعنی فاحشگی اطلاعی نداشتند. بقیه هم از ماجرا اطلاع داشتند، از قاچاقچیان خود قول گرفته بودند که در اسراییل وضعیت خوبی داشته باشند. قاچاقچیان هم به آن‌ها گفته بودند که هر روز مشتریان آن‌ها محدود بوده و ماهانه چند هزار دلار درآمد خواهند داشت که این رقم در کشورهای اروپای شرقی میزان قابل توجهی است. نهایتاً هم قاچاقچیان به آن‌ها گفته بودند که در صورت نارضایتی می‌توانند فاحشه‌خانه‌ها را ترک کنند، فارغ از آن‌که حتی در این فاحشه‌خانه‌ها خندیدن هم برای زنان و دختران فاحشه ممنوع است و تنها باید در جلوی مشتریان خود صاف بنشینند و لبخند بزنند.
آنا در دادگاه توضیح داد که چگونه همانند یک حیوان فروخته شد. پس از آن‌که در هتل به فروش رفت، لباس‌های تنگ و بدن‌نما به تن کرد و به اتاقی برده شد که مردی در آن به انتظار وی نشسته بود و بقیه مردان هم بیرون اتاق ایستاده بودند و نعره می‌زدند. در آنجا بود که وی برای نخستین‌بار وحشیانه ...گرفت. پس از آن بود که مردان دیگر به ترتیب به سراغ وی آمدند و پس ازهربار 150 شکل می‌پرداختند که این پول هم به جیب نوچه‌های یور یعنی فردی که عهده‌دار اداره هتل بود، می‌رفت و در نهایت تنها 200 شکل به آنا داده شد که آن هم خرج غذا و قرص‌های ضدبارداری او شد.
دیگر زنانی که در این مطالعه مورد پرسش قرار گرفته بودند، ابراز نمودند که مالکان فاحشه‌خانه‌ها هر هفت روز هفته و هر روز به طور متوسط سیزده ساعت آن‌ها را به فاحشگی وامی‌داشتند و در هنگام قاعدگی نیز باید یا به کلفتی می‌پرداختند و یا با استفاده از نوعی از دیافراگم از خروج قاعدگی جلوگیری می‌کردند. پس از هر مشتری باید دوش ولرمی گرفته و دوباره به سالن عرضه باز گردند.
مشتریان این فاحشه‌خانه‌ها را اسراییلی‌ها تشکیل می‌دهند. سربازان که با لباس‌های نظامی مراجعه می‌کنند از تخفیف برخوردارند. یهودیان ارتدوکس هم هنگامی که می‌خواهند به این مکان‌ها بیایند، ابتدا کلاه‌های خود را در جیب‌شان می‌گذراند و پس از خروج دوباره آن را بر سر می‌گذارند.
در صورتی هم که مشتری از سکس خود راضی نباشد، فاحشه تنبیه می‌شود. دختری هجده ساله در این باره گفت که آن‌ها طوری ما را کتک می‌زنند که هیچ اثری بر بدن ما باقی نماند چرا که مشتریان دوست ندارند اثری بر روی بدن ما باشد. در صورتی هم که هر یک از فاحشه‌ها بیمار و یا حامله شوند، برای درمان وی یا به دامپزشک‌ها رجوع می‌شود.
حدود نیمی از زنانی که مورد بررسی قرار گرفتند، اذعان نمودند در فاحشه‌خانه‌ها بارها حبس شده‌اند و حتی در یک مورد دو زن که قصد فرار داشتند، دست و پا بسته داخل قفسی گذاشته شدند و با همان وضعیت مجبور به سرویس‌دهی به مردان شدند.
در کنفرانسی درباره فساد و فحشا در آگوست سال 2002، ژنرال پلیس موشه نیرراهی در سخنرانی خود گفت: «قاچاق زنان در اسراییل جرمی سازمان یافته است.» طرح این موضوع، غیرمعمول به نظر می‌رسد، چرا که مقامات اسراییل مدت‌ها بود که به هر نحو ممکن هرگونه وجود جرم سازمان یافته در مرزهای خود را منکر می‌شدند، اما دیگر شرایط به شکلی بود که انکار آن غیرممکن می‌نمود.
مطابق گزارش نومی و همکارانش، قاچاق در اسراییل توسط شبکه‌ای هدایت می‌شود که عمده افرادش یعنی فاحشه‌هایش از کشورهای استقلال یافته می‌باشند. حدود هشتاد درصد زنانی که نومی با آن‌ها مصاحبه می‌کرد، ابراز نمودند که قاچاقچیان آن‌ها اسراییلی هستند که اصل و نسب‌شان به روسیه و دیگر کشورهای تازه استقلال یافته بازمی‌گردد. مهارت زبانی و ارتباط قوی آن‌ها، امتیازی برای آن‌ها می‌باشد.
با حضور زنان در فاحشه‌خانه‌هاست که قاچاقچیان در همان آغاز به خشونت متوسل می‌شوند و آن‌ها را متقاعد می‌سازند که اگر هم بتوانند از آنجا بگریزند، شهادت یا هرگونه افشاگری آن‌ها تأثیری ندارد. یکی از فاحشه‌های سابق از نحوه بردنش به ساحل دریا و تهدید به غرق شدن توسط صاحبش، خاطراتی را برای نومی ذکر کرد. آنا هم تعریف نمود که در ساعات استراحتش در اتاق به عبادت می‌پرداخت که صاحب فاحشه‌خانه با آگاهی از موضوع به سراغش رفته و با انجیل به صورتش کوبید و به او گفت: «خیال کردی اینجا کلیسا است!؟»
البته قاچاقچیان هم هیچ تمایلی به کشتن فاحشه‌ها ندارند چرا که مرگ آن‌ها به منزله از دست رفتن کالاهای تجاری‌شان است. اما رقابت قاچاقچیان هم حکایت خاص خود را دارد؛ دزدیدن زنان، آتش زدن فاحشه‌خانه‌ها توسط رقبا و... از مواردی است که در اسراییل شاهدیم.
همین ترس و فساد بیرون از فاحشه‌خانه‌هاست که سبب می‌شود این قربانیان هیچ واکنشی نشان ندهند. نومی می‌گوید: زمانی که از مردم شهر می‌خواهیم که به خاطر فعالیت فاحشه‌خانه‌های محله‌هایشان شکایت کنند، مردم می‌گویند: «شوخی می‌کنید، آن‌ها ما را خواهند کشت.» حتی زمانی هم که مردم این جرأت را به خود دهند که به پلیس شکایت کنند با نوعی بی‌تفاوتی روبرو می‌شوند. نومی می‌گوید: «پلیس خوب می‌داند که در تل‌آویو چه می‌گذرد، اما بدان بی‌توجه است و آن را به چشم یک جرم نمی‌بیند و حتی تصور می‌کند که زنان از این کار لذت می‌برند.»
اما نکته قابل تأمل دیگر آن‌که بر طبق بررسی مؤسسه‌ها‌تلاین، چهل درصد فاحشه‌هایی که تن به مصاحبه دادند، اعتراف نمودند که پلیس‌ها مشتریان ثابت فاحشه‌خانه‌ها هستند.

منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 29
به نقل از سایت www.somethingJewish.co.uk

پیوست:
1-Hasddi Westbrook: سردبیر نشریه New Voices
2-Victoria Blint: روزنامه‌نگار آزاد اسراییلی







































قطعنامه تقسیم فلسطین
قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 29 نوامبر سال 1947 به تقسیم سرزمین فلسطین به دو بخش عربی و یهودی منجر و با صدور آن، موج خشونت ها در میان فلسطینیان و یهودیان از سرگرفته شد.
رژیم صهیونیستی به ریاست بن گوریون نخست وزیر وقت این رژیم قطعنامه مذکور را پذیرفت، اما فلسطینیان با آن مخالفت کردند. به دنبال صدور قطعنامه تقسیم اراضی فلسطین، سازمان های صهیونیستی پایگاه های نظامی وابسته به حکومت قیمومت انگلیس را یکی پس از دیگری اشغال و فلسطینیان را از آنها بیرون راندند و آنها را در مناطقی که دارای اکثریت یهودی بودند، نیز محاصره کردند. هدف اصلی این سازمان ها، اشغال پایگاه ها و مناطق تحت نظارت دولت عبری بر اساس مفاد قطعنامه شورای امنیت بود. سازمان های تروریستی صهیونیست همچنین تمامی تلاش خود را برای اشغال روستاها و شهرهای فلسطینی همجوار با مرزهای رژیم صهیونیستی (بر اساس قطعنامه مذکور) به کار گرفتند.
این سازمان ها با انجام عملیات های تروریستی، فلسطینیان را به ترک خانه های خود در روستاها و شهرهای مختلف مجبور کردند. ذکر این مطلب لازم است که موافقت سرکردگان رژیم صهیونیستی با این قطعنامه شورای امنیت، خدعه و فریبی بیش نبود تا از این طریق باندهای تروریستی این رژیم بتوانند با تصرف روستاها و شهرهای فلسطینی نشین، خواسته های خود را تحمیل و حضور نظامی خویش را در این مناطق تثبیت کنند. بدین صورت با قطعنامه تقسیم اراضی به طور صوری و ظاهری موافقت شد، اما یهودیان به اقدامات سلطه گرانه خود در فلسطین ادامه دادند.
در دسامبر سال 1947، سازمان "آرگون" حملات تلافی جویانه عرب ها را دستاویزی برای آغاز عملیات های تروریستی خود بر ضد فلسطینیان قرار داد و بر اثر آن، عده زیادی از شهروندان فلسطینی در روستاها و شهرهای مختلف به شهادت رسیدند. مناخیم بیگین فرمانده سازمان مذکور، در آن زمان مدعی شد:"چیزی که در این روزها بیش از همه مرا نگران می کند این است که فلسطینیان با قطعنامه شورای امنیت (درباره تقسیم اراضی فلسطین) موافقت کنند. ما در این صورت دچار مشکل بزرگی خواهیم شد و به تبع آن، یک دولت بسیار کوچک یهودی تشکیل خواهد شد و دیگر نمی توان همه یهودیان جهان را در آن جای دهد."
پر واضح است که اقدامات تروریستی دشمن صهیونیستی، راه رسیدن به هرگونه توافقی را مسدود کرد. درگیری های مسلحانه میان فلسطینیان و یهودیان از اوایل دسامبر 1947 تا 14 مه 1948ادامه یافت. به گفته یک محقق نظامی مصری، این دوران به دو مرحله ذیل تقسیم می گردد:
1ـ مرحله عملیات های ناهماهنگ ارتش نجات، نیروهای سازمان جهاد مقدس و برخی مبارزان فلسطینی که از اوایل دسامبر 1947 تا ماه مارس 1948ادامه یافت.
2ـ مرحله حملات سازمان های تروریستی "هاگانا" به فرماندهی گالیلی، "آرگون" به فرماندهی مناخیم بیگن و "شتیرن" به فرماندهی فریدمان یللین به همراه برخی یهودیان که داوطلبانه برای مشارکت در تاسیس دولت صهیونیستی وارد فلسطین شده بودند. این مرحله از اول آوریل 1948 تا 14 مه 1948 ادامه یافت و هدف از آن، تسریع در روند سیطره بر اراضی ای بود که بر اساس قطعنامه مذکور قرار بود دولت صهیونیستی در آن ها تشکیل شود. آن ها می خواستند تا از این طریق شمار زیادی از شهروندان فلسطینی را از سرزمین مادری شان رانده و راه های ارتباطی دریایی و زمینی را برای یهودیان احداث و شهرک های یهودی نشین داخل و خارج اراضی یهود آنگونه که در قطعنامه آمده است، حفظ شوند.
این مرحله بیانگر آن است که استراتژی صهیونیست ها از دفع حملات و پیشروی عرب ها و پایبندی سازمان های صهیونیست به دفاع از موجودیت یهودیان و شهرک های صهیونیست نشین در اواخر 1947 و اوایل 1948 به حمله و کوچاندن فلسطینیان از آوریل 1948 تغییر پیدا کرد.
در آن زمان رهبری صهیونیستی طرح "د" (یا دالت به زبان عبری) رهبران هاگانا را که در 10 مارس 1948 از سوی ستاد عالی این سازمان به تصویب رسید، اجرا کردند. به موجب این طرح، وظیفه نیروهای حامی یهودیان این است که از تبدیل شدن مجتمع های فلسطینی نشین در نزدیکی سیستم دفاعی این رژیم، به پایگاه های نظامی برای کمک به نیروهای مسلح عربی جلوگیری کنند و بتوان بر ضد این تجمع ها، اقدام نظامی کرد از قبیل تخریب روستاها، بازرسی، سرکوب گروه های مسلح در صورت مقاومت، راندن ساکنان روستاها به خارج از مرزهای دولت عبری.
بر اساس این طرح، سازمان "هاگانا" می بایست محله های عربی واقع در اطراف شهرها را اشغال و راه های ورودی و خروجی آن را کنترل کنند و در صورت مشاهده هرگونه مقاومت، ساکنان آن به مناطق مرکزی فلسطین کوچ داده شوند.
طرح "د" اهداف مختلفی را دنبال می کرد که کوچاندن فلسطینیان از شهرها و روستاها با محاصره این شهرها به شکل حرف "د" یا نعل اسب، مهمترین این اهداف بود. شکل "د" به معنای خالی بودن منطقه از نیروهای صهیونیستی بود که فلسطینیان می توانستند از طریق آن به بیرون بروند.
اجرای این طرح در تخلیه شمار زیادی از روستاها و شهرهای فلسطینی نتیجه بخش بود. همچنین بر اساس این طرح، یهودیان بر روستاها و شهرهایی که بر اساس طرح تقسیم اراضی داخل یا خارج مرزهای دولت عبری بودند، سیطره یافتند و این طرح به اسکان شمار زیادی از یهودیان در روستاها و شهرهای تخلیه شده، کمک و امنیت جاده های یهودی را در اثنای نخستین جنگ عرب ها با اسرائیل برقرار کرد. وضعیت نظامی سازمان های صهیونیستی و ارتش اسرائیل به دنبال اعلام تشکیل این رژیم تقویت شد. بدین ترتیب طرح "د" بیش از هر چیز، بیانگر استراتژی نظامی سازمان "هاگانا" است و این سازمان، عملیات های زیادی بر اساس طرح "د" اجرا شدند که از میان آنها عملیات های زیر موفقیت آمیز بودند:
ـ عملیات میسباراییم، در تاریخ 20/4/1948 برای اشغال حیفا و راندن فلسطینیان.
ـ عملیات شامیتز، در تاریخ 27/4/1948 با هدف تخریب روستاهای فلسطینی واقع در اطراف یافا و جداکردن این شهر از بقیه اراضی فلسطین.
ـ عملیات ماتاته، در تاریخ 3/5/1948 برای تخریب روستاهای فلسطینی که منطقه طبریه را به منطقه الجلیل شرقی وصل می کند.
ـ عملیات گدعون، در تاریخ 11/5/1948 برای اشغال بیسان.
ـ عملیات باراک، در تاریخ 12/5/ 1948 برای تخریب روستاهای فلسطینی نزدیک به بریر در جاده منتهی به نقب. این عملیات تقریبا موفقیت آمیز بود.
ـ عملیات بن آمی، در تاریخ 14/5/1948 برای اشغال عکا و تخلیه منطقه جلیل غربی.
ـ عملیات بتشفورک، در تاریخ 14/5/1948 برای اشغال خانه های فلسطینیان در قدس جدید. این عملیات اندکی قبل از ورود ارتش های عرب به فلسطین صورت گرفت.
به طور کلی از تاریخ 20 دسامبر 1947 تا 8 مه 1948، یعنی پیش از آنکه نیروهای انگلیسی فلسطین را ترک کنند، هجده عملیات اشغالگری و کوچ اجباری انجام شد.
از زمان صدور قطعنامه تقسیم اراضی تا پایان جنگ 1948، باندهای تروریستی صهیونیست جنایت های فراوانی را مرتکب شدند و ده ها عملیات نظامی را با هدف ارعاب، کوچاندن و تخریب روستاهای فلسطینیان انجام دادند. این سازمان ها همچنین جنگ روانی تلافی جویانه را علیه فلسطینیان به راه انداختند و همانطور که بعدا ذکر خواهد شد، این جنگ تاثیر بسیار عمیقی در کوچاندن صدها هزار فلسطینی داشت.
یکی از نمادهای برجسته تروریسم صهیونیستی، تخریب نزدیک به 420 روستای فلسطینی پس از کوچاندن اهالی آن ها به وسیله حملات توپخانه ای و هوایی بود. شایان ذکر است که در آن موقع این تعداد روستا، نزدیک به 85 درصد از کل روستاهای فلسطینی را در مناطقی تشکیل می داد که پس از جنگ بخشی از مرزهای دولت "اسرائیل" و 50 درصد کل روستاهای فلسطینی بود. عملیات مخربانه و کوچاندن اجباری فلسطینیان تقریبا در برخی مناطق از جمله جاده بیت المقدس تا یافا و تل آویو صورت گرفته بود، به طوری که در این مناطق تنها دو روستا به نامه های ابو گوش و بیت نوبا در امان ماندند. اما در میان منطقه واقع در جنوب جاده ارتباطی قدس و یافا، همه روستاها تخریب شدند. همچنین در منطقه ساحلی که از شمال نوار غزه تا بئر السبع امتداد یافته بود، تنها دو روستا به نام های جسر الزرقاء و فریدیس سالم باقی مانده بودند.
با پایان جنگ، اسرائیلی ها روی ویرانه های روستاهای فلسطینی شهرک سازی کردند. آنان در اراضی کشاورزی این روستاها به کشت و زرع مشغول شدند و برای خود پارک ها و فضای سبز ایجاد کردند و در اندک مواردی نیز که خانه ها تخریب نشده بودند، یهودیان پس از کوچاندن اهالی آن، در این خانه ها سکنی گزیدند.
درباره کشتار و وقایع خونین بار زمان اعلام تقسیم فلسطین تا تاریخ 14 مه 1948، باید گفت که دامنه این گونه وقایع افزایش یافت. این کشتارها و جنایت ها در قالب عملیات های نظامی، انفجارها و حملات برنامه ریزی شده صهیونیست های تروریست و نیز کشتار فلسطینیان صورت می گرفت. این جنایت ها در تاریخ دوم دسامبر 1947 به اوج خود رسید، به طوری که در جریان اعتصاب غذای سه روزه فلسطینیان در اعتراض به صدور قطعنامه تقسیم اراضی میان فلسطینیان و یهودیان، درگیری رخ داد و در پی آن یک یهودی به دست فلسطینیان به هلاکت رسید. به دنبال این حادثه، یهودیان در اقدامی تلافی جویانه، 12 شهروند فلسطینی را به شهادت رساندند.
در 12 دسامبر همان سال، یهودیان در روستای یهودی نشین شمال شهر یافا، با پوشیدن لباس نظامیان انگلیسی و سوار بر چهار دستگاه خودروی نظامی، به این روستا یورش آوردند و به طرف فلسطینیانی که در قهوه خانه روستا جمع شده بودند، تیراندازی کردند. همچنین عده ای یهودی در اطراف خانه ها، بمب گذاری و برخی نیز به طرف شهروندان فلسطینی بمب های دست ساز پرتاب کردند. در همان روزر، عده ای یهودی تروریست از داخل یک دستگاه خودرو به طرف شماری از فلسطینیان که در مقابل دروازه دمشق در شهر قدس ایستاده بودند، بمبی را پرتاب کردند که بر اثر آن، شش فلسطینی به شهادت رسیدند و سه نفر دیگر نیز زخمی شدند. بمبی دیگر در قهوه خانه ای در حیفا منفجر شد و بر اثر آن شش فلسطینی شهید و چهار تن زخمی شدند.
بدین ترتیب تنها در 13 دسامبر 1947، 21 نفر به شهادت رسیدند و در این میان نباید شمار شهدا در روز قبل از این تاریخ را فراموش کرد. این جنایت ها در واقع اعلام جنگ از سوی یهودیان بود و آنان تمامی تلاش شان را برای تشدید عملیات های خود و آغاز جنگ به کار گرفته بودند.
جنایت های باندهای صهونیستی موجب ترس و ارعاب شهروندان فلسطینی شد و این جنایت ها بیش از همه در تخلیه روستاها و شهرهای فلسطینی موثر واقع شد.
جزئیات این جنایت ها و کشتارها :
کشتار بلد الشیخ
در تاریخ 30/12/1947عناصر "آرگون" از داخل یک دستگاه کامیون باری کوچک، سه جعبه پر از مواد منفجره را به طرف گروهی از کارگران فلسطینی در نزدیکی پالایشگاه نفت حیفا پرتاب کردند و بر اثر آن، 6 شهروند فلسطینی شهید و 42 نفر دیگر زخمی شدند. در همان شب، جنایتی دیگر در مرکز شهر مذکور (حیفا) رخ داد و به کشته شدن 11 فلسطینی و دو نظامی انگلیسی منجر شد. در پاسخ به این جنایت، فلسطینیان در حمله ای قهرمانانه، 41 یهودی را به هلاکت رساندند. گذشته از این، باند تروریستی "هاگانا" در یک اقدام تروریستی وحشتناک، 100 فلسطینی را ظرف تنها نیم ساعت به شهادت رساند.
کشتار روستای سعسع
در تاریخ 15/2/ 1948 تیپ سوم باند ترویستی "بالماخ" به فرماندهی موشه کالمان، به روستای سعسع حمله و چند باب منزل مسکونی در این روستا را با بمب تخریب کرد. ده ها باب خانه در این حمله تخریب و ده ها فلسطینی شهید شدند. متجاوزان صهیونیستی در این حمله کورکورانه، به هر طرف تیراندازی می کردند.
کشتار الخصاص
در عصر 18/12/1947 باند تروریستی "هاگانا" به روستای الخصاص در نزدیکی مرزهای سوریه و لبنان حمله کرد. برخی از عناصر این باند، سوار بر دو دستگاه خودرو هنگام عبور از این روستا، ساکنان آن را به رگبار گلوله بستند. در این حمله، ده ها فلسطینی شهید شدند. در روز پس از این جنایت، پنج کودک فلسطینی در جریان تخریب منزل کدخدای روستای یاد شده به شهادت رسیدند.
کشتار دیر یاسین
دیر یاسین در غرب شهر قدس واقع است و در تاریخ 9/4/1948در معرض شنیع ترین جنایت های تروریستی در تاریخ فلسطین قرار گرفت که به دست باندهای "آرگون" و "شتیرن" انجام شد. در این تاریخ، ساکنان روستا از پشت بلندگوها شنیدند که باید هر چه سریعتر خانه های خود را ترک کنند. در این میان، باندهای صهیونیستی از مشارکت مردان روستا در تشییع پیکر پاک عبد القادر الحسینی سوء استفاد کردند و ناگهان اهالی روستا خود را از هر سو تحت محاصره این باندها یافتند. سپس عناصر باندهای مذکور اهالی این روستا را بدون اینکه فرصتی برای دفاع به آنان بدهند، قتل عام کردند. در این حمله وحشیانه، 250 فلسطینی به فجیع ترین وضع شهید شدند و اجساد آنان مثله مثله شد. در میان کشته شدگان 25 زن باردار وجود داشت که شکم هایشان به همراه جنین نوزاد دریده شده بود. 60 زن و دختر جوان نیز در این کشتار دسته جمعی شهید شدند. صهیونیست های غاصب آندسته از زنانی را که از حمله جان سالم به در برده بودند، برهنه سوار کامیون کردند و در خیابان های قدس به حرکت درآوردند و یهودیان آنان را مسخره می کردند.
آژانس یهود در آغاز مدعی شده بود که فلسطینیان عامل این کشتار بودند، اما اندکی بعد طی بیانیه ای، اقرار کرد که برخی سازمان های یهودی جدایی طلب مسئول اصلی جنایت وحشیانه در دیر یاسین بوده اند. کشتار دیریاسین و به تبع آن ترسی که در دل فلسطینیان ایجاد شده بود، تاثیر زیادی در مهاجرت فلسطینیان از سرزمین خود داشت.
از سوی دیگر، رسانه های گروهی "اسرائیل" با به راه انداختن جنگ روانی، به ارعاب فلسطینیان دامن می زدند. آنها در اخبار خود فلسطینیان دیگر مناطق را تهدید می کردند که اگر خانه های خود را ترک نکنند، سرنوشت اهالی دیر یاسین در انتظار آنان خواهد بود. در این راستا، رسانه های گروهی عرب در چگونگی انتشار اخبار مربوط به این جنایت نابخردانه عمل کردند و همین مساله بیش از پیش باعث ترسیدن فلسطینیان شد.
مناحیم بیگن طراح کشتار دیر یاسین، این گونه کشتار دیر یاسین را توصیف می کند:"تجربه ای را که در کشتار دیر یاسین به دست آوردیم به پیروزی های بعدی ما در جنگ با فلسطینیان کمک کرد. این عملیات در فتح طبریا و حیفا به ما کمک کرد حتی منطقه قولونیا که در برابر همه حملات "هاگانا" ایستادگی کرده بود، یک شبه بی آنکه مقاومتی در آن صورت بگیرد، تخلیه شد و سقوط کرد. وضعیت منطقه بیت اکسا نیز به همین نحو بود. شکست این دو روستا و نیز تصرف منطقه قسطل راه را به سوی قدس باز کرده بود. فلسطینیان در دیگر مناطق از بیم رویارویی با یهودیان، پا به فرار گذاشته بودند."
کشتار بیت الخوری و نصر الدین
این جنایت در تاریخ 10/4/1948 رخ داد و طی آن 60 درصد ساکنان بیت الخوری و نصرالدین کشته شدند.
کشتار الرامه
اعضای باند تروریستی "بالماخ" پس از تصرف جاده صفد، مرتکب این جنایت شدند و در جریان آن، مبارزان فلسطینی جاده را رها کردند و به خانواده های خود در منطقه الرامه پیوستند. پس از آنکه اشغالگران صهیونیست روستای الرامه را در تاریخ 22/4/1948اشغال کردند، فرمانده باند "بالمالخ" 40 فلسطینی 17 تا 40 ساله را در یک کامیون جمع آوری کرد و آنان را گردن زد.
کشتار عین زیتون
پس از گذشت چند هفته از سقوط طبریا، رژیم صهیونیستی برای حمله به روستای عین زیتون آماده شد. در آغاز درگیری با ساکنان روستا، عناصر باند تروریستی "بالماخ" به منظور تخلیه روستا، از بمب های دست ساز و نیز گلوله های خمپاره استفاده کردند.
هنگامی که نظامیان صهیونیست بر این روستا چیره شدند، اهالی آن را در میدانی بزرگ جمع و به اعدام دسته جمعی تهدید کردند. هنگامی که یکی از روستاییان درباره این مجازات زبان به شکایت گشود، یکی از افسران باند تروریستی "بالماخ" 37 نوجوان فلسطینی را از میان جمع جدا کرد و بقیه را به زور در انبار مسجد این روستا بازداشت کرد. تا کنون هیچ خبری از این نوجوانان در دست نیست، اما عناصر باند مذکور زنان و کودکان را به غرب این روستا انتقال دادند، برای فراری دادن آن ها به روستاهای مجاور اقدام به شلیک تیر هوایی کردند.
کشتار ابو شوشه
در بامداد 14/5/1948 روستای مذکور آماج حملات یهودیان قرار داشت. یهودیان پس از پیروزی در این نبرد وارد روستا شدند و به سوی هر جنبنده ای، تیراندازی کردند. آنان حتی به نه زن سالخورده ای که در روستا بودند نیز رحم نکردند. در جریان تعقیب و گریز، شماری از ساکنان روستا به یکی از پناهگاه ها رفتند. یهودیان همگی آنان را با ساتور به قتل رساندند. تعداد کشته شدگان شش الی هشت نفر بودند. اندکی پس از این جنایت، صهیونیست ها شماری از جوانان را بازداشت کردند و از آنان خواستند تا در یک صف رو به دیوار بایستند. سپس به طرف آنان تیراندازی کردند. کشتار فلسطینیان در این روستا، یک هفته به طول انجامید و تعداد کشته شدگان به 60 نفر رسید.
علاوه بر عملیات های نظامی، به راه انداختن جنگ روانی علیه فلسطینیان از دیگر اشکال تروریستی باند های تروریستی می باشد. این نوع جنگ در شهرهای بزرگی مانند حیفا، یافا، طبریا و دیگر شهرهای فلسطینی آغاز شد. باندهای ترویستی با پخش اعلامیه ها، ساکنان این مناطق را تهدید می کردند که عملیاتی نظیر دیر یاسین در انتظار آنان است و هر چه زودتر می بایست خانه های خود را ترک کنند. صهیونیست ها همچنین به منظور تضعیف اراده فلسطینیان اقدام به شایعه پراکنی می کردند. رادیوهای اسرائیلی هر لحظه بر عملکرد رهبران فلسطینی و رهبری مبارزه خرده می گرفتند.
دولت انگلیس رسما اعلام کرده بود که تا اول اگوست 1948 در فلسطین باقی خواهد ماند، اما در 18 آوریل 1948 ژنرال ستو کویل هاوی فرمانده نیروهای انگلیسی در حیفا، بیلن افسر ارتباطات آژانس یهود را به حضور خود فراخواند و به وی خبر داد که نظامیان انگلیسی در آینده از تمامی بخش های حیفا به جز منطقه میناء و بخشی از کرمل الفرنسی عقب نشینی خواهند کرد و این عقب نشینی طی 48 ساعت در 20 آوریل 1948 عملی خواهد شد. وی به همراه بیلن این مساله را که آیا باند "هاگانا" می تواند این شهر را اشغال کند یا خیر، مورد بررسی قرار داد. ستوکویل درباره این تصمیم چیزی به طرف فلسطینی نگفت تا اینکه در 21/4/1948 هنگامی که "هاگانا" توانست نیروهای خود را از نظر سلاح ساماندهی کند و به مناطق فلسطینی نشین در کرمل تا حیفا در تاریخ 22/4/1948حمله کند، از آن پرده برداشت. در این حمله دست کم 200 فلسطینی به قتل رسیدند و 300 صهیونیست نیز زخمی شدند. در 25/4/1994 حیفا تحت سیطره یهودیان قرار داشت ؛ چرا که ارتش انگلیس پیش از این تاریخ با تحمیل آتش بس فلسطینیان را از این منطقه به خارج حیفا رانده بود.
حمایت های بی دریغ دولت انگلیس از توطئه های رژیم صهیونیستی در فلسطین، بر کسی پوشیده نیست. درست است که این کشور در بسیاری از عملیات های یهودیان تنها نظاره گر بود، اما تنها به نفع یهودیان کار می کرد نه فلسطینیان و در بسیاری از عملیات های نظامی آتش بس را اعلام می کرد تا بتواند مناطق فلسطینی را تخلیه کند و آن را به باندهای تروریستی یهود تحویل دهد. نظامیان انگلیسی همچنین برخی مناطق یهودی نشین را بر اساس تقسیم فلسطین، به این باندها دادند و این مساله، اوضاع نظامی یهودیان را بهبود بخشید.
آرثر کاسلر نویسنده طرفدار صهیونیزم که هنگام وقوع جنگ در حیفا حضور داشته است درباره جنگ روانی صهیونیست ها می گوید که عناصر "هاگانا" به وسیله رادیو و ماشین های بلندگو دار، اخبار تهدیدآمیزی را در نزدیکی بازارهای فلسطین پخش می کردند. لیوهایمن از افسران این باند تروریستی نیز درباره روش های یهودیان در جنگ روانی می گوید: آنان با خودروهای بلندگو دار صدای آه و ناله زنان عرب و آژیر خودروهای آتش نشانی را زیاد می کردند و همچنین به زبان عربی مطالبی پخش می شد مبنی بر اینکه ای مردم! جان خود را نجات دهید و از شهرهای خود فرار کنید. در این اخبار به فلسطینیان هشدار داده می شد که یهودیان از گازهای سمی و سلاح های هسته ای استفاده می کنند. یکی دیگر از روش های به راه انداختن جنگ روانی پرت کردن بشکه های حاوی مواد منفجره به درها و دیوارهای مغازه ها و کوچه ها بود که بر اثر آن صداهای مهیب و آتش سوزی های مهیبی تولید می شد.
بر اساس آنچه گفته شد حیفا از بزرگترین شهرهای فلسطین تخلیه شد. این واقعه در بقیه شهرهای فلسطینی نیز تکرار شد. در شهر قدس عناصر باند تروریستی "آرگون" سوار بر خودروهای زرهی، در خیابان های این منطقه گشت می زدند و فلسطینیان را تهدید می کردند که باید هر چه زودتر خانه های خود را ترک کنند. در یک مورد از این تبلیغات تهدید آمیز آمده بود که" اگر خانه های خود را ترک نکنید، سرنوشت دیر یاسین در انتظار شما است پس خود را نجات بده و راه اریحا باز است."
در طبریا، یهودیان اعلامیه زیادی را منتشر کردند که در آن به عرب ها در خصوص هرگونه مخالفت با طرح تقسیم اراضی یا همکاری با مبارزان، هشدار داده شد. در یکی از این اعلامیه ها که مهر "هاگانا" در آن حک شده، آمده بود:"کسانی که خواهان جنگ و درگیری نیستند، بهتر است که منازل خود را ترک کنند و کودکان و فرزندان خود را نجات دهند. در غیر این صورت جنگ سختی در خواهد گرفت پس جان خود را به خطر نیاندازید." اعلامیه هایی به همین مضمون در شهرهای الجلیل، یافا، حیفا و مناطق فلسطینی منتشر و در بیشتر آنها نوشته شده بود که "به خاطر نجات خود، کوچ کنید!"
از دیگر روش های جنگ روانی، شایعه پراکنی درباره شیوع بیماری وبا بود. رادیو "هاگانا" در 26 مارس 1948 به ساکنان حیفا هشدار داد که بیماری آبله در این منطقه در حال شیوع است و یک مورد این بیماری در میان یکی از اعضای "ارتش نجات" دیده شده است و اعضای این ارتش ویروس ناقل این بیماری را از سوریه و عراق به فلسطین آورده اند.
این رادیو همچنین در 28 آوریل و 18 مه 1948 هنگامی که عناصر باند تروریستی "بالماخ" شهر عکا را محاصره کردند، با صدور بیانیه ای مدعی شد که بیماری تیفوئید در این شهر در حال انتشار است.
در واقع شایعه پراکنی به این شکل از روش های تروریستی به شمار می آید. به عنوان مثال، پس از سقوط شهر صفد، هدف ایگال آلون همانگونه که اقرار کرده است، پاکسازی منطقه الجلیل علیا پیش از پایان یافتن دوران قیمومت انگلیس و ورود ارتش های عرب بود. آلون وقتی دید که سازمان "بالماخ" متحمل خسارت های سنگینی شده است، اقدام به پخش شایعات نمود و برای این منظور تمامی کدخداهای شهرک های یهودی نشین را که با فلسطینیان در تماس بودند، جمع کرد و از آنان خواست تا به فلسطینیان خبر دهند که نظامیان صهیونیست با تجهیزات بزرگ و پیشرفته خود به منطقه الجلیل رسیده اند و در آینده ای نزدیک همه روستاهای آنان را به آتش خواهند کشید، لذا بهترین راه برای آنان این است که در زمان مناسب فرار را بر قرار ترجیح دهند. بدین ترتیب این شایعات در همه مناطق فلسطین منتشر و در نهایت به کوچ دسته جمعی فلسطینیان منجر شد.باید گفت که همه روش های تروریستی از جنگ نظامی گرفته تا به راه انداختن جنگ روانی، دست به دست هم دادند تا هزاران فلسطینی بی گناه را به ترک سرزمین خود مجبور کنند.

Thursday, March 22, 2007

واژه آواره در فرهنگ آمريکا و اسرائيل"
نوشته: محمد خلیفه

نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان آمریکا پیش نویس طرحی را ارائه کرده اند که ایالات متحده را به تحمیل شروطی بر کشورهای عربی و اسلامی به منظور به رسمیت شناختن آن چه که حقوق آوارگان یهودی نامیده می شود، ملزم می کند.
در مفاد این طرح آمده است که جامعه بین الملل می بایست بحرانی را که یهودیان حوزه خاورمیانه، شمال آفریقا و حوزه خلیج با آن مواجه هستند دریابد و بداند که بدون به رسمیت شناختن اقلیت های یهودی و بدون پرداخت غرامت به آنان، صلح فراگیر و پایدار در خاورمیانه برقرار نخواهد شد. آمریکا چه در گذشته و چه در حال همواره تجاوزاتی را که از سوی کشورهای اسلامی منطقه، شمال آفریقا و کشورهای حوزه خلیج در حق اقلیت های یهودی اعمال می شده را محکوم کرده است.
در آغاز مقاله ذکر این مطلب لازم است که ساختار اصلی پیش نویس این طرح اگر چه از سوی مجلس سنا ارائه شده اما "اسرئیلی" است؛ چرا که "اسرائیل" همواره در خصوص آن چه که آن را موضوع آوارگان یهود در کشورهای اسلامی و عربی می نامد و این که آوارگان یهودی از زمان تشکیل "اسرائیل" در سال 1948م. به ترک سرزمین های خود مجبور شده اند، سخن رانده و پیوسته اعلام کرده است که واژه آوارگان در قطعنامه های بین المللی و معاهدات صلح میان "اسرائیل" و کشورهای مصر و اردن نه تنها آوارگان فلسطینی که آوارگان یهودی را نیز شامل می شود.
واژه آوارگان از منظر "اسرائیل" یهودیان "مدینه منوره" و یهودیان "خیبر" را نیز شامل می شود. به زعم "اسرائیل" این عده از یهودیان پس از ظهور اسلام از سرزمین های خود طرد شده اند و اکنون می بایست به آن ها بازگردانده شوند تا بدین ترتیب "اسرائیل" نیز بتواند حق بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و کاشانه شان را بپذیرد.
هر انسان عاقلی با اندکی تامل می تواند به کنه سفسطه گری های "اسرائیل" در این زمینه پی ببرد، اما کسانی که از همان آغاز راه اشتباه را دنبال کرده اند، بازگشت به حقیقت برای آنان دشوار است. پیش از آغاز اجرای پروژه صهیونیسم در فلسطین در سال 1900م. هیچ مشکلی میان مسلمانان و یهودیان وجود نداشت. یهودیان در اکثر مناطق جهان عرب و اسلام زندگی می کردند و حقوقشان در این سرزمین ها کاملا محفوظ بود. در طول تاریخ اسلام هرگز دیده نشده است که یهودیان در معرض قتل عام قرار گرفته باشند. مسلمانان با تکیه و تمسک بر آیات قرآن کریم به حقوق اقلیت های دینی تا زمانی که به شروط آنان پایبند بودند، همواره احترام گذارده اند.
از همان صدر اسلام یهودیان مدینه با رسالت پیامبر اکرم (ص) مخالفت کردند. حضرت محمد (ص) با آنان پیمان صلح بست، اما یهودیان خیلی زود این پیمان را نقض و برای ترور پیامبر اسلام و نابودی دین اسلام چاره اندیشی کردند. بدین ترتیب پیامبر چاره ای جز جنگ با یهودیان و تبعید آنان از مدینه نیافت تا از این طریق بتواند جامعه نوپای اسلام را حفظ کند. یهودیان از "مدینه" به "خیبر" رفتند و با یهودیان خیبر متحد شدند و با احداث حصار و قلعه، خود را برای نبرد با مسلمانان آماده کردند. در چنین وضعیتی پیامبر و پیروانش ناگزیر بودند یا با یهودیان نبرد کنند یا این که آنان را به زور هم که شده تسلیم خواسته های خود کنند.
پیامبر اسلام (ص) پس از آن که یهودیان تسلیم شدند با آنان پیمان صلح امضا کرد و به آنان اجازه داد تا در قبال پایبندی به شروط مسلمانان در سرزمین های خود زندگی کنند، اما یهودیان طبق عادت دیرینه خود بار دیگر این پیمان را در دوران خلافت عمر بن الخطاب نقض کردند. به همین علت مسلمانان دو مرتبه با یهودیان وارد جنگ شدند و این گونه آنان (یهودیان) در سرزمین های اسلامی پراکنده شدند.
یهودیانی که در مناطق دیگری نظیر یمن و عراق و بلاد شام و مصر و مغرب زندگی می کردند به شروط کشورهای اسلامی پایبند بودند و بر همین اساس در امنیت و آسایش زندگی می کردند. یهودیان یمن که اصلا عرب بودند در مقایسه با سایر یهودیان اخلاص بیشتری به کشورهای اسلامی از خود نشان می دادند، به طوری که بسیاری از آنان مسلمان شدند و از جمله آنان می توان به کعب الاحبار نویسنده مشهور کتاب "اسرئیلیات" اشاره کرد.
هنگامی که پروژه صهیونیسم در کنفرانس "بال" سویس در سال 1898 مطرح و آژانس یهود ویژه فعال سازی مهاجرت یهودیان به فلسطین تاسیس شد، این آژانس امانوئل قراصوه از یهودیان مشهور فرقه "دونمه" و رئیس شبکه "فراماسون ها" در استانبول را در سال 1913 به یمن فرستاد تا یهودیان مقیم یمن را به مهاجرت به سوی فلسطین ترغیب کند.
امانوئل در لباس خاخام یهودی به یمن رفت و در آن جا مدعی شد که مسیح موعود در فلسطین ظهور خواهد کرد و باید برای ظهور آن حضرت مقدمات فراهم شود. بدین ترتیب ده ها هزار یهودی در سال 1919 یعنی در آغاز اشغال فلسطین توسط انگلیس، از یمن عازم فلسطین شدند و آژانس یهودی که مورد حمایت انگلیس بود از آنان استقبال کرد. این عده از یهودیان به کار کشاورزی در شهرک های تازه تاسیس شده گماشته شدند. این جا بود که این عده از یهودیان تازه دریافتند که چه فریبی خوردند، اما دیگر نمی توانستند به سرزمین خود بازگردند؛ زیرا آژانس با بازگشت آنان جلوگیری کرده بود.
یهودیان ساکن عراق، سوریه، لبنان، مصر و مغرب سرزمین های خود را پس از تشکیل دولت "اسرائیل" ترک کردند. آنان علیه آن دسته از کشورهای عربی که با مهاجرت شان مخالف بودند، توطئه کردند. این عده از یهودیان مدعی شده بودند که قصد مهاجرت به اروپا را دارند و این کار نیز صورت گرفت، اما از آن جا به فلسطین و سپس به گروه های تروریستی پیوستند. اقلیت های یهودی هنوز در برخی کشورهای اسلامی و عربی نظیر مغرب، تونس، مصر، سوریه، ایران و ترکیه که آنان را از سرزمین های خود طرد نکردند، مقیم هستند.
چه بسا بهترین پاسخ به خواسته های "اسرائیل" این است که به آن گفته شود که یهودیانی را که از سرزمین های اسلامی مهاجرت کردند به این شرط که تابعیت "اسرائیلی" آنان حذف شود، به سرزمین های شان بازگرداند. تردیدی نیست که "اسرائیل" با این درخواست هرگز موافقت نخواهد کرد؛ زیرا یهودیان شرقی تبار اغلب ساکنان "اسرائیل" را تشکیل می دهند و اگر آنان به سرزمین های شان بازگردند کار "اسرائیل" تمام شده است، بنابراین می توان گفت که مطرح کردن مساله آوارگان یهود از سوی "اسرائیل" و آمریکا تنها به منظور حذف مساله حق بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و کاشانه شان است. "اسرائیل" به عرب ها می گوید: در میان ما و شما آوارگانی وجود دارد لذا هر دو می بایست از آوارگان خود حمایت کنیم.
منبع: روزنامه الخلیج چاپ امارات متحده عربی

کاریکاتور





































آدم ربایان زناکار
در يكي از روزهاي گرم تابستان، يهوديان به يكي از خانه‌هاي مسلمانان فلسطيني حمله كردند, در مورد اين واقعه دختر بزرگ آن خانواده چنين مي‌گويد: وقتي سربازان يهودي وارد منزل ما شدند چنان وحشت‌زده شده بودم كه مي‌خواستم هلاك شوم، ‌خواهر كوچكم به گوشه‌اي فرار كرد، پدر و مادرم فرياد مي‌زدند و كسي نبود كه به ما كمكي كند. مردان وحشي و حيوان صفت و قسي‌القلب يهود، مادرم را گرفته در موضع مخصوصش چند گلوله شليك كردند! بعد هم پدرم را با لگد و مشت و ته تفنگ كشته و ما را دست و پا بسته, كشان كشان از خانه بيرون آوردند. او مي‌افزايد: من نمي‌دانم بر سر خواهرم چه آمد، ‌من را با يك عده مردان خشن يهودي به پشت كاميون سوار كردند و به سمت مكان نا شناسي روانه نمودند. در ميان راه خواستند با من عمل منافي عفت انجام دهند, مقاومت كردم ولي مرا بيهوش كرده و وقتي به هوش آمدم, فهميدم كه ديگر آبرويم رفته است. اي واي كار مسلمانان به كجا رسيده كه يهود, دختر و ناموس آنها را بر باد دهند؟! مسلماً مسلمانان مرگ را هزار مرتبه بر اين فاجعه ترجيح مي‌دهند... در روزي كه قشون «معاويه» به شهر «انبار» حمله كردند و زينت زنان مسلمان و ذمي را ربودند، اميرالمؤمنين عليه‌السلام بالاي منبر رفته مي‌فرمايد: بخدا قسم اگر كسي در شنيدن اين فاجعه بميرد، من ملامتش نخواهم كرد. من نمي‌دانم اگر حضرت علي عليه‌السلام امروز مي‌بودند و از اين قصه با خبر مي‌شدند چه مي‌گفتند و چه مي‌كردند.




حیوانات پست
در سال 1823 روز عيد فصح در شهر Valisob واقع در شوروي سابق كودك دو ساله‌اي ناپديد گشت و پس از يك هفته جستجو جسد بيجان او را در يكي از لجن‌زارهاي خارج شهر پيدا نمودند و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن، بر آن نمايان بود، ولي قطره‌اي خون بر لباسهايش وجود نداشت و چنانچه بعداً معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند.خانمي كه تازه يهودي شده بود1 و در اين قصه متهم بود, در اعترافات خود چنين گفته است : ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحي را ربوده و در ساعت معيني در منزل يكي از آنها حاضر كنيم. هنگامي كه ما با اين كودك وارد منزل شديم, ديديم همه دور ميزي نشسته و منتظر ما هستند. طفل را روي ميز گذاشته و با قدري شكلات و بيسكويت و شيريني سر او را گرم كرديم، كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد, يكي از آنها ميخ تيز و درازي را در رانش فرو برد. صداي دلخراش كودك بلند شد, هراسان به يكي از آنها پناه برد، او هم نامردي نكرد و با سوزن درازي كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد، طفل باز فريادي زد و به سومي پناه برد, او هم سينه‌اش را سوراخ نمود و خلاصه آن قدر ميخ و سوزن به تنش فرو كردند, كه همانجا جان سپرد. سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند.



قتل کشیش ایتالیایی
روز چهارشنبه سال 1840 م، كشيش ايتاليايي آقاي اپ، فرانسوا، انطون توما به اتفاق خدمتكار خود ابراهيم از خانه بيرون آمده و ناپديد مي‌شوند. پس از تحقيق و جستجوي بسياري كه از طرف ملت و دولت شروع شد، معلوم مي‌شود كه كشيش بيچاره بدست يهود به قتل رسيده است. سليمان سرتراش كه يكي از متهمين بود، در اعترافات خويش چنين اظهار داشت: نيم ساعت از مغرب گذشته بود كه خدمتكار داود هراري وارد شده و درخواست كرد كه فوراً خود را به خانه داود برسانم، من هم فوراً خود را به منزل او رساندم، در آنجا هارون هراري، اسحاق هراري، يوسف هراري، يوسف لينيوده، خاخام موسي ابوالعافيه، خاخام موسي بخوريو دامسلونكي و داود هراري «صاحب خانه» را ديدم كه جمع بودند, من به مجرد آن كه وارد منزل شدم و كشيش «توما» را دست و پا بسته ديدم، فهميدم براي چه مرا احضار كردند. خلاصه، پس از آن كه من وارد شدم، درهاي منزل را بسته و طشت بزرگي را حاضر نمودند و از من خواهش كردند كه او را بكشم، ولي من امتناع كردم. داود گفت: پس تو و بقيه، سرش را بر طشت نگه داريد، تا ما كارش را يكسره كنيم. در اين وقت كشيش را پيش آورده، محكم بر زمينش زده و بي‌آنكه قطره‌اي از خونش بر زمين بچكد, سرش را از بدن جدا كردند. بعداً جسد بي‌جان او را به انبار برده و با هيزم آتش زديم. سپس جسد او را قطعه قطعه كرديم و در كيسه‌هاي بزرگي جاي داده و درصرافي واقع در اول خيابان يهود دفن نموديم. مأموريتمان كه تمام شد، به ابراهيم خادم كشيش وعده دادند,كه اگر اين سر را براي كسي فاش نكند، او را از مال خودشان داماد خواهند كرد. بازپرس سؤال كرد: - : استخوانهايش را چه كرديد؟ - : با دسته هاونگ خورد كرديم!- : سرش را چه كرديد؟ - : با دسته هاونگ! خورد كرديم!- : روده‌هايش را چه كرديد؟ - : آنها را قطعه، قطعه كرده و در يكي از صرافيهاي نزديك دفن نموديم! - : آنگاه بازپرس رو به اسحاق هراري كرده و سؤال نمود: - : آيا به اعتراف «سليمان» اعتراض داريد؟ - : آنچه «سليمان» مي‌گويد صحيح است، ولي شما نمي‌توانيد اين عمل را جرم حساب كنيد، زيرا يكي از مراسم هاي مذهبي ما در اين عيد, استفاده از خون غيريهود است. - : خونهاي كشيش را چه كرديد؟ - : در شيشه كرده و به خاخام موسي ابوالعافيه داديم. - : در مراسم مذهبي شما، در چه چيزي از خون استفاده مي‌شود؟ - : در «خمير نان عيد». - : آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟ نه، ولي چنين ناني حتماً بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد.

جنایات یهود
يهود داراي دو عيد مقدس است كه اين عيدها بدون تناول خون تمام نمي‌شودند: اول- عيد يوريم در مارس Purim. دوم- عيد فصح در . دوم- عيد فصح در آپريل هر ساله افراد زيادي قرباني اين دو عيد «مقدس» مي‌شوند

عکس

چهارشنبه سوری 1385








فیلم ضد ایرانی300


که نشانگر دشمنی ایالات متحده با فرهنگ ونژاد ایرانی است


برای این فیلم نظری بدهید



















مرحوم رسول ملاقلی پور روحش شاد








دشمن بشر


گوشه هايی از عقايد و اقدامات صهيونيسم

از مشهورترین بخش های موثر تئاتر «تاجر وینزی» شکسپیر بخشی است که «در آن یک تاجر یهودی در ونیز آرزوی خوردن گوشت بدن یک کودک مسیحی را در سر می پروراند و یک لخت گوشت از بدن این کودک جدا می کند.»
کشورهای اروپایی از نمایش این بخش از نمایشنامه به شدت جلوگیری کردند. علت آن هم این است که این بخش حاوی مطالبی دردآور بود که دل انسان را به درد می آورد و دشمنی میان یهودیت و مسیحیت و آیین های مذهبی یهودیان به خصوص بخش مباح بودن خون غیر یهودیان را تشریح می کند.
شواهدی از متون یهودی:
«کسانی که به آموزه ها و تعالیم دین یهود و شریعت یهودی ایمان ندارند، باید آنها را به عنوان قربانی به پروردگار اعظم تقدیم کرد.» «وقتی به شهری نزدیک می شوی، تا با آن بجنگی، اول آن را به صلح فرابخوان، اگر به این دعوت پاسخ مثبت داد و درهای شهر را به رویت باز کرد، همه انسان های موجود در آن مسخر تو و برده تو هستند و اگر تسلیم تو نشد و با تو به جنگ پرداخت، آن را محاصره کن و اگر خداوند به دست تو آن را مغلوب ساخت، همه مردان اعم از پسران خردسال و جوان را گردن بزن، اما زنان و کودکان و چهارپایان و هر آنچه در شهر است، غنیمت تو است و آن ها را برای خودت نگه دار و از غنایمی که خداوند به تو بخشیده است، استفاده کن.»
چگونگی خونریزی
یهودیان برای ریختن خون دیگران راه های مختلفی دارند:
1ـ بشکه های سوزنی
این وسیله شکنجه عبارت است از بشکه ای به اندازه بدن قربانی که در همه اطراف و نقاط آن سوزن هایی کار گذاشته شده است که وقتی شخص قربانی را در درون آن قرار می دهند، از بخش های مختلف بدنش خون به کندی می ریزد. همزمان با این، یهودیان به شدت این شخص را عذاب می دهند و با دیدن خونی که از بدن این فرد می ریزد، لذت می برند. در زیر این بشکه ظرفی نیز برای جمع آوری خون شخص قربانی قرار می دهند.
2ـ ذبح و تصفیه
در این شیوه نیز یهودیان فرد غیر یهودی را مانند گوسفند ذبح می کنند و خونش را در یک ظرف ریخته می ریزند، یا این که رگ های فرد در چند نقطه از بدنش قطع کرده و خون وی را در یک ظرف جمع آوری می کنند و در اختیار خاخامی که "فطیر مقدس" را تهیه می کند، می گذارند تا وی نیز با مخلوط کردن این خون فطیر مقدس را بسازد. در آموزه های دینی یهود آمده است که این خون برای جلب رضایت اله یهود در این فطیر مخلوط می شود. از نظر یهودیان اله آنها خونریزی و ذبح دیگران را بسیار دوست دارد. در حقیقت خوشحالی یهودیان در این اعیاد زمانی کامل می شود که از این فطیر مقدس که به خون غیر یهودیان آغشته است، بخورند. در گذشته یهودیان به خاطر کینه ای که از مسیحیت و مسیحیان به دل داشتند، ترجیح می دادند که از خون مسیحیان استفاده کنند و به دنبال آن از خون مسلمانان استفاده می کردند.
جنایات مشهور یهودیان در این زمینه
ـ یهودیان در هلند شخصی به نام آجنیس هوروزا 19 ساله را قربانی کردند که به دنبال آن عاملان این جنایت بازداشت شدند.
ـ در ایتالیا نیز یهودیان یک کودک را ذبح کردند تا از خون او استفاده کنند.
ـ در گذشته در مصر یک مرد یهودی از قاهره وارد شهر پور سعید شد و در غرب این شهر خانه ای را اجاره کرد. در این مدت همواره به مغازه یک یونانی رفت و آمد می کرد تا این که یک روز همراه با یک دختر هشت ساله وارد این مغازه می شود و خود پس از نوشیدن شراب این دختر را نیز به نوشیدن آن مجبور می کند که همین مسأله توجه مغازه دار یونانی را جلب می کند. در روز بعد پیکر این دختر خردسال که به طرز فجیعی مثله مثله و حنجره اش قطع شده بود، پیدا شد. این حادثه مردم مصر را در آن زمان بر آشفت.
ـ در سوریه نیز پیکر یک زن مسیحی در حالی پیدا شد، که ذبح و خون بدنش ریخته شده بود. متهم این حادثه یک یهودی به نام رفول انکوتا بود که بعدا به ذبح این زن و استفاده از خون او در عید فصح یهودیان اعتراف کرد.
ـ در لبنان یهودیان فتح الله الصائغ را کشته و از خون وی برای عید فصح استفاده کردند.
ـ در شام نیز یک زن یهودی به نام بنود با مشاهده جنایات هولناک یهودیان و ذبح کودکان بی گناه برای استفاده از خون آن ها در اعیاد مختلف از آیین یهودی برگشت و به آیین مسیحیت گروید و به راهبه کاترینا معروف شد. وی یادداشت های خطرناکی درباره جنایات یهودیان و خوی خون آشامی آن ها نوشته و به ذکر حوادثی که خود شاهد آن ها بوده، پرداخته است.
ـ در انگلیس نیز جسد یک کودک 12 ساله در حالی پیدا شد که با ایجاد جراحت های مختلف در بدنش خون وی ریخته شده بود. ذبح وی در روز عید فصح شک ساکنان منطقه را نسبت به یهودیان بر می انگیزد که آن ها با همین سرنخ موفق به دستگیری قاتلان یهودی می شوند. این اولین حادثه از همین نوع است که فاش شد و تاکنون نیز پرونده این جنایت در دار الاسقف انگلیس وجود دارد.
ـ در لندن نیز پیکر یک کودک در قبرستان قدیس "بندکت" در حالی پیدا می شود که حتی یک قطره خود در بدنش نمانده بود و یهودیان همه خون وی را برای استفاده از آن در عید فصح گرفته بودند.
ـ یهودیان یک کودک دیگر را در عید فصح یهودی در لنکولن ربوده و پس از شکنجه شدید وی، او را ذبح کرده و خونش را می مکند. پدر و مادر این کودک، وی را در چاهی در نزدیکی منزل یک یهودی پیدا می کنند که در جریان بازجویی با این یهودی وی به ذبح کودک با همدستی 91 یهودی دیگر اعتراف کرد که 19 نفر از آن ها اعدام شدند.
ـ اینچنین جنایات یهودیان در انگلستان ادامه یافت تا این که در سال 1290 یهودیان در آکسفورد یک کودک مسیحی را ذبح کرده و خون وی را در یک ظرف ریخته و با خود می برند، این جنایت باعث شد که پادشاه ادوارد اول دستور تاریخی خود را برای اخراج یهودیان از انگلیس صادر کند.
ـ در فرانسه نیز کونتس اوف دور در سال 1192 یک جوان مسیحی را به یهودیان می فروشد. این جوان متهم به سرقت بود. یهودیان او را ذبح کرده و تمام خون بدنش را می گیرند. پادشاه فیلیپ اغسطس شخصا در دادگاه حاضر می شود و دستور سوزاندن عاملان این قتل را صادر می کند.
ـ در آلمان نیز یهودیان یک کودک سه ساله را می ربایند و پس از گرفتن خون وی او را به قتل می رسانند. دادگاه وقت طی حکمی دستور می دهد که یهودی عامل این جنایت سوزانده شود.
ـ در اسپانیا هم یکی از یهودیان اعتراف می کند که با همدستی چند یهودی دیگر یک کودک را ذبح و خون وی را می گیرند. 8 تن از یهودیان عامل این جنایت اعدام می شوند و این مسأله علت اصلی اخراج یهودیان از اسپانیا در سال 1490 شد.
ـ در شهر برن سوئیس هم در سال 1287 یهودیان یک کودک مسیحی را به نام رودلف در منزل یک یهودی ثروتمند ذبح می کنند. یهودیان به این جنایت اعتراف کرده و بیش تر آن ها نیز اعدام شدند. حاکمان شهر مجسمه ای از یک یهودی ساخته که در حال خوردن یک نوزاد است و آن را در محله یهودیان نصب می کنند تا آنها به یاد جنایات وحشیانه خود باشند!!
ـ در اتریش نیز در سال 1462 در شهرک انسپیرک یک نوجوان مسیحی به یهودیان فروخته می شود که آن ها نیز او را روی یک صخره در جنگل ذبح کرده و از خونش در عید استفاده می کنند. پس از این حادثه مسئولان اتریش تصمیمات مختلفی اتخاذ کردند که از جمله آن ها قرار دادن طنابی زرد رنگ در بازوی چپ یهودیان برای تشخیص آن ها از بقیه اهالی سوئیس بود. هدف از این کار شناساندن یهودیان برای در امان ماندن از شر آن ها اعلام شد.
ـ در ایتالیا در سال 1475 نیز یک کودک سه ساله به نام سیمون در شهر تیرنت ربوده می شود. وقتی همه به یهودیان شک کردند، آن ها جسد این کودک را به دریا می اندازند اما پس از تحقیقات صورت گرفته روشن می شود که این کودک غرق نشده بلکه پس از ایجاد جراحت هایی در گردن و مچ دست و پایش و گرفتن خونش به قتل رسیده و به دریا انداخته شده است. یهودیان به این جنایت اعتراف کرده و آن را این گونه توجیه کردند که برای مراسم دینی خود به خون نیاز داشتند. نه تن از یهودیان به خاطر مشارکت در این جنایت اعدام شدند.
ـ در مجارستان نیز یهودیان یک نوجوان دختر 14 ساله را به نام استرسوبیموس می ربایند. یک دختر بچه یهودی اعتراف می کند که مادرش این دختر مسیحی را به منزلشان فراخوانده و چند یهودی نیز او را به معبد برده اند. یک غلام یهودی اعتراف می کند که وی شاهد ذبح این دختر و جمع آوری خونش در یک ظرف بزرگ بوده است. به دنبال آن تعدادی از یهودیان به مشارکت در قتل این دختر نوجوان برای استفاده از خون وی در عید فصح اعتراف کردند. 15 یهودی به ارتکاب این جنایت متهم شدند و محاکمه شدند. این محاکمه از مشهور ترین محاکمات تاریخ است. اما یهودیان با پرداخت مبالغ هنگفتی توانستند سیر محاکمه دادگاه را منحرف کنند و علی رغم این که همه ادله علیه یهودیان بود، اما دادگاه آن ها را تبرئه کرد. این جنایت به گسترش دشمنی با یهودیان در اروپا انجامید.
ـ در روسیه نیز در عید فصح یهودیان یک نوزاد که دو سال و نیم سن داشت، ناپدید می شود. پس از یک هفته، جسد وی در
مردابی در نزدیکی منطقه پیدا می شود. وقتی جسد این کودک مورد معاینه قرار می گیرد، مشخص می شود که جراحت های مختلفی با میخ در بدنش ایجاد شده است. حتی یک قطره خون در بدن این کودک نمانده بود. در جریان تحقیقات صورت گرفته سه زن یهودی به ارتکاب این جنایت اعتراف کردند.
ـ در ترکیه نیز در جزیره رودس یک کودک یونانی در عید پوریم یهودیان ناپدید می شود. مردم دیده بودند که وی را به محله یهودیان در این جزیره برده اند. وقتی یونانیان اعتراض کردند و خواستار یافتن این کودک شدند، حاکم وقت ترکیه به نام یوسف پاشا مجبور به محاصره محله یهودیان و حبس روسای یهود شد. در صفحه 410 جلد دهم دائره المعارف یهود چاپ 1905 آمده است که میانجیگری مونتفوری میلیونر یهودی و پرداخت رشوه به کونت کاموند مدیر خزانه داری حکومت ترکیه باعث کتمان حقیقت و بستن این پرونده شد.